افسر درجه دار جوانی به نام پوریا قصد دارد با پرستاری اهل شیراز که در پایگاه نظامی در شهر سنندج خدمت میکند، ازدواج کند. برای همین امر، خانواده پوریا به سنندج مهاجرت میکنند؛ اما در میانه راه خانواده پوریا توسط نیروهای ضد انقلاب دموکرات ... ادامه و دانلود
زدم، زدی، زد؛ زدیم، زدید، خورد... اما برای ما مشخص نیست کسانی بانک زدهاند یا بانک آنها را زده است. چه بزن بزنیست و چه بزن بزنی باید باشد در بانکزدهها و ما خودمان هم حیرانیم. به همه گفتیم زدیم شمام بگید زدن. تو ... ادامه و دانلود